سفر به«يثرب»

از روزى كه نوعروس عبد المطلب (آمنه) شوهر جوان و ارجمند خود را از دست داده بود همواره مترصد فرصت بود كه به«يثرب»برود و آرامگاه شوهر خود را از نزديك زيارت كند، و در ضمن، ديدارى از خويشان خود در يثرب، بعمل آورد.با خود فكر كرد كه فرصت مناسبى به دست آمده است، و فرزند گرامى او رشد و نمو كامل نموده و مى‏تواند در اين راه شريك غم او گردد.آنان با«ام ايمن»بار سفر بستند و راه يثرب را پيش گرفتند و يكماه تمام در آنجا ماندند. اين سفر براى محمد بسيار سخت و با تألمات روحى توأم بود، زيرا براى نخستين بار ديدگان او به خانه‏اى افتاد كه پدرش در آنجا جان داده و به خاك سپرده شده بود و طبعا مادر او تا آنروز چيزهايى از پدر وى براى او نقل كرده بود.

هنوز موجى از غم و اندوه در روح او حكمفرما بود كه ناگهان حادثه جانگداز ديگرى پيش آمد، و امواجى از حزن و اندوه به وجود آورد زيرا موقع مراجعت به مكه، مادر عزيز خود را در ميان راه در محلى بنام«ابواء»از دست داد. اين حادثه«محمد»(ص)را بيش از پيش، در ميان خويشاوندان عزيز و گرامى گردانيد، و يگانه گلى كه از اين گلستان باقى مانده بود، فزون از حد مورد علاقه عبدالمطلب قرار گرفت از اين جهت او را از تمام فرزندان خود بيشتر دوست مى‏داشت و بر همه مقدم مى‏شمرد.

هنوز امواجى از اندوه، در دل رسول خدا حكومت مى‏كرد، كه براى بار سوم، با مصيبت بزرگترى مواجه گرديد.هنوز هشت بهار از عمر او بيشتر نگذشته بود كه سرپرست و جد بزرگوار خود را از دست داد. مرگ«عبد المطلب»چنان روح وى را فشرد كه در روز مرگ او، تا لب قبر اشك ريخت، و هيچگاه او را فراموش نمى‏كرد.

عبدالمطلب هنگام مرگ نوه عزيزش را به ابوطالب سپرد چرا كه او و عبدالله از يك مادر بودند.پيامبر(ص) در اين دوره از عمر خويش سفر به شام، جنگ فجار و تجارت با مال خديجه را تجربه كرد و در همين سالها بود كه به «محمد امين» معروف شد.

هیچ نظری موجود نیست: