قرآن و تفسیر

ایشان قرآن را نوری خالی از ظلمت و بی نیاز از تطبیق و تحمیل می دانست و باور داشت که آیات الهی، تشکیل دهنده محکم ترین رشته معارف متعالی، و تنها درمان دردهای بشر و جوامع بشری است، نه تطبیق قرآن بر نظریات و فرضیات نااستوار و متزلزل علوم بشری را می توانست بپذیرد و نه تأویل قرآن بر اساس مکاشفات عرفانی و دریافتها یا توهمات باطنی صوفیانه را و نه اعتماد کردن بر روایات ضعیف، مخدوش، متناقض و ناهماهنگ با روح و ظواهر قرآن را درست می دانست.
علامه معتقد بود: قرآن « هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان » است. ایمان داشت: « و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیی » و بر این باور بود که تطبیق قرآن، بر مسائل و موضوعات و تئوریها و فرضیات علوم مختلف بشری چیزی جز تحمیل شناختهای محدود و مقطعی و نااستوار بشر بر قرآن نیست و قرآن نه پذیرای چنین تحمیلی است و نه نیازمند بدان، چرا که بکارگیری فهم و ادراک و تعقل و تفکر، شرط بهره مندی از هدایت و بینش یابی از نور قرآن است، ولی در نگرش تفسیری علامه، فرق است میان اندیشیدن و تعقل کردن در آیات الهی، با بحث کردن در مسائل علمی و فلسفی و ... و بدست آوردن نظریات جدید و تحمیل آنها بر قرآن.

استاد مطهری درباره تفسیر المیزان چنین می گوید:
« کتاب تفسیر المیزان، یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن نوشته شده است... من می توانم ادعا کنم بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است... »

استاد سید محمد علی علوی نقل می کنند که:
« روزی با مرحوم آیت الله موسوی گلپایگانی به دیدن علامه طباطبائی در منزلشان رفتیم. در میان صحبت های آن روز، این سخن پیش آمد که چه انگیزه ای باعث شد که آیت الله طباطبائی، با اینکه اشتغال و تخصصشان فلسفه بود، به قرآن رو آوردند و تفسیر المیزان را نوشتند؟
مرحوم علامه فرمود:
« بله؛ من مدتی دنبال فلسفه بودم تا اینکه شبی مادرم را در خواب دیدم که به من گفت:
« محمد حسین! تو که این اندازه در پی فلسفه هستی، فردای قیامت چه خواهی کرد؟! دستت خالی است. »

مرحوم علامه که به مادر خود علاقه ی بسیاری داشت و می فرمود:
« مادرم حق بزرگی بر گردن من دارد. »
ایشان ادامه داد: « در خواب به مادرم گفتم:
« پس چه کنم مادر؟ »
مادرم گفت: « به دامان قرآن چنگ بزن! در پی قرآن و تفسیر آن برو تا انشاء الله شفاعتت بکند. » من وقتی این خواب را دیدم، خیلی مضطرب و نگران شدم و دریافتم که مادرم کلام بسیار جالبی فرموده است.
با خود گفتم: چه بهتر که این آخر عمری، به ذیل عنایت قرآن، متوسل بشوم و این، انگیزه شد که من شب و روز به نگارش تفسیر المیزان همت بگمارم و بحمدالله، با عنایت خداوند و دعای مادرم، موفق به اتمام دوره آن شدم و این را از برکات عنایت مادرم می دانم. »

و البته این انگیزه و این که علامه در جایی فرموده است که کاستی حوزه قم درباره قرآن و تفسیر، انگیزه مطالعات و نگارش درباره قرآن و تفسیر آن شد، جمع پذیر است.
آیت الله جوادی نقل می کنند :
علامه طباطبائی، المیزان را ابتدا در تبریز و در دو جلد نوشتند، اما از آن جا که :
ز آب خُرد ماهی خُرد خیزد نهنگ آن به که با دریا ستیزد

وقتی به حوزه علوم دینی قم آمدند، آن دو جلد، با بحث و سؤال شاگردان به بیست جلد رسید. و شما مطالب مشترک المیزان و الحکمت المتعالیه را با هم مقایسه نکنید، المیزان بسیار بالاتر است!

ونیز استاد امجد نقل میکنند که مرحوم علامه، المیزان را پس از سه دوره خواندن بحارالانوار { 110 جلد تألیف علامه مجلسی } نوشتند!
و نیز شهید مطهری (ره) می گفت:
« سی سال طول می کشد تا یادداشت هایی را که از المیزان برداشته ام، تنظیم و مرتب کنم! »

حجت السلام حسین گنجی می گوید:
مرحوم علامه برای آیه « الهکم التکاثر، حتی زرتم المقابر » تفسیری لطیف فرمودند که نیاز به دانستن تاریخ و شأن نزول آیه در آن نبود.
البته این وجه از تفسیر را در المیزان نیاورده اند. می فرمودند: « آیه می فرماید این کثرت بینی ها و اسبب مادی دیدن ها و ... شما را سرگرم کرده است و نمی بینید و توجه ندارید که خداوند، همه کاره است و علت و سبب همه چیز؛ تا جایی که بمیرید و از اصحاب قبر شوید.
آن جا دیگر « وحدت» را خواهید دید و اهل « لا اله الا الله » خواهید شد؛ که به اصحاب قبور گفته می شود:
« السلام علیکم یا اهل لا اله إلا الله! ».

هیچ نظری موجود نیست: