آیت الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی نقل می کنند:
ایشان کوشش می کرد که بین شیعه و سنی وحدت برقرار کند.
این کوشش را بی سرو صدا انجام می داد.
هدایا و نامه هایی توسط حاج شیخ محمد تقی قمی، برای شیخ شلتوت فرستاد تا منجر به فتوای صحت پیروی از مذهب شیعه برای اهل سنت، شد.
از آن زمان که در بروجرد تشریف داشتند، تا آخر عمر، همواره، در عمل و گفتار، اهتمام کامل برای مسأله وحدت داشتند و عملاً راه رسیدن به آن را نیز نشان دادند.
آیت الله جعفر سبحانی نقل می کنند:
مقصود او از وحدت، ذوب کردن فرقه ای در فرقه دیگر نبود، بلکه هدف این بود که با بیان مشترکات میان دو گروه اسلامی، خوشبینی شدیدی در میان هر دو گروه به وجود آورد، تا همگی به سوی هدف مشترکی گام بردارند.
ابزار او برای این تقریب، این بود که مسأله ثقلین و مرجعیت اهل بیت(ع)، در مسائل علمی و اسلامی مطرح شود و با دلایل کافی روشن گردد که: پس از پیامبر گرامی و تا روز رستاخیز، اهل بیت(ع) پیامبر گرامی (ص) رهبری فکری مسلمانان را در اختیار دارند.
به دیگر سخن، اهل بیت پیامبر (ص) دارای دو شأن بودند:
- مسأله خلافت و رهبری سیاسی.
- مرجعیت فکری و علمی.
اگر در مسأله نخست اختلافی هست و زمان آن نیز سپری شده است، ولی مسأله دوم، به قوت خود باقی است و مسلمانان جهان باید پس از کتاب خدا، سنت پیامبر(ص) را نیز از همین مجرا به دست آورند.
در حقیقت « تقریب»، برای او یک نوع ایده و آرزو بود و هرگز جنبه تاکتیکی نداشت.
خلاصه: ایشان به مسأله تقریب بسیار توجه داشت و از مروّجین فکر تقریب بود، حتی در لحظات آخر عمر، ( پس از آن که به وسیله تنفس برای چند لحظه ای به هوش می آید ) می گوید:
« آیا شیخ محمد تقی قمی به مصر رفته است یا خیر؟ »
طرح این تفکر در حوزه، آن هم در سطح مرجعیت، از خدمات مهم آیت الله بروجردی است.
نمونه دیگر از خدمات اجتماعی ایشان، این بود که: تا روح در بدن داشت، هیبت و عظمت او مانع از آن بود که در ایران دست به ویرانگریهای اقتصادی، فرهنگی و دینی به نام اصلاحات بزنند، لذا بعد از درگذشت، ایشان از طرف حکومت اعلام شد :
« موانع از سر راه، اصلاحات برداشته شده، به همین زودی، برنامه اصلاحات آغاز خواهد شد. »
آیت الله بروجردی، به خاطر همین شدت علاقه ای که به وحدت مسلمانان داشته، نسبت به فرقه های باطل، که هیچ گونه اصالتی ندارند و در راه تفرقه بین مسلمانان تلاش می کنند بسیار حساس بود. مانند بهائیت و ... ایشان در سال 1335 مبارزه پی گیر خود را با بهائیت شروع نمود. جناب آقای فلسفی، به دستور ایشان، یک ماه رمضان، از طریق رادیو، به نقد عقائد و اندیشه های بهائیان پرداخت.
مرحوم امام هم، مرتب با آیت الله بروجردی، در تماس بود تا مبارزه با بهائیت ادامه یابد. البته بعد موانعی پیش آمد که آیت الله بروجردی، نتواست به مبارزات خویش ادامه دهد.
ایشان، در همین راستا، با تصوف نیز مخالفت می کرد و نسبت به این فرقه، شدیداً حساس بود. البته تصوف دکان و دستگاهی و اهل خانقاه، در حالی که عرفان قرآنی و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را از صمیم قلب می پذیرفت.
آیت الله شهید مرتضی مطهری نقل می کنند:
یکی از مزایای ایشان توجه و علاقه فراوانی بود که به مسئله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامیه داشت.
از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست ایشان که هنوز ایشان در بروجرد بودند دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شد.
ایشان در دوره زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه کمک و همکاری کرد، برای اولین بار بعد از چند سال بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او، به فاصله دو سه سال شیخ محمد شلتوت، مُفتی حاضر مصر و رئیس جامع الازهر روابط دوستانه برقرار شد و نامه ها مبادله می گردید.
قطعاً طرز تفکر ایشان و حسن تفاهمی که بین ایشان و شیخ شلتوت بود، مؤثر بود در اینکه آن فتوای تاریخی معروف را در مورد به رسمیت شناختن مذهب شیعه بدهد. ایشان را نباید گفت که نسبت به این مسأله علاقه مند بود بلکه باید گفت: عاشق و دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر می زد.
عجیب این است که از دو منبع موثق شنیدم که در حادثه قلبی که منجر به فوت ایشان شد بعد از حمله قلبی اولی که عارض شد و مدتی بیهوش بوده اند و بعد به هوش آمدند، قبل از آنکه توجهی به حال خود بکنند و در این موضوع حرفی بزنند موضوع تقریب و وحدت اسلامی را طرح می کنند و می گویند:
« من آرزوها در این زمینه داشتم. »
آیت الله سید جعفر احمدی نقل می کنند:
به هنگام فوت مرحوم آیت الله بروجردی، آقای قمی در ایران نبود و آن موقع هم رابطه بین دولت ایران و مصر قطع شده بود، لذا ایشان در همان حال کسالت فرمودند:
« شیخ محمد تقی وقتی آمد به او بگویید پیغام مرا به شیخ شلتوت برساند و بین ایران و مصر را اصلاح کند. می ترسم زحمات چندین ساله ام از بین برود. »
مطلب دیگری که به همین موضوع وحدت مرتبط است، قضیه آمدن ملک سعود به ایران و فرستادن هدایایی برای ایشان است، البته آیت الله بروجردی از هدایای او، تنها قرآن و قطعه ای از پرده کعبه را پذیرفتند و باقی را به سفیر عربستان بخشیدند.
اما آنچه مهم است اینکه: ایشان از این ارتباط در جهت معرفی شیعه استفاده کردند، لذا در پاسخ نامه ملک سعود، حدیث مفصلی از امام صادق علیه السلام که حاوی قریب به چهار صد حکم مربوط به حج بود برایش فرستادند. این حدیث در روزنامه های آن روز عربستان منعکس شد. بعضی از آقایان که حج مشرف شده بودند، آن روزنامه ها را با خود آورده بودند.
این همگامی و همسوئی از طرف بزرگترین مرجع تقلید شیعه، علاوه بر این که عرصه ها را بر اختلاف تنگ کرد و دست ایادی تفرقه بر انگیز استعمار را برید، سبب گردید: مذهب شیعه، که تا آن روز در بین دیگر مذاهب پایگاهی نداشت و از هر سوی طرد می شد، جایگاه و پایگاهی را که سزاوارش بود، بازیابد و به غربت و انزوای مذهب شکوهمند شیعه پایان داده شود.
مذهب شیعه، به عنوان یکی از مذاهب بزرگ اسلامی، در جامعه الازهر مصر، کرسی تدریس یافت. غبار از چهره حدیث «ثقلین» زدوده شد و از محدوده شیعه پا را فراتر نهاد و شمول یافت. مهمترین کتابهای تفسیری، روائی و فقهی شیعه، در دیار مصر مورد مطالعه و تحقیق و تتبع قرار گرفت و به زیور طبع آراسته گردید.
آیت الله مکارم شیرازی می گویند:
درست به خاطر دارم که روزی در مجلس درس خود، در ضمن مسأله ای که مورد بحث قرار داده بودند، از این که شیخ جامع ازهر، در بعضی از فتاوای خود، نظریات فقها و فقه شیعه را مورد مطالعه قرار داده و مطابق رأی شیعه فتوی داده است، اظهار خشنودی نمودند و ضمناً از این که در تحقق این موضوع، مؤثر بوده اند، خوشحال به نظر می رسیدند.
نماینده ایشان مرحوم علامه شیخ محمد تقی قمی، در دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه گامهای برجسته ای، به کمک ایشان، در این راه برداشت و سرانجام به فتوای تاریخی شیخ شلتوت در این زمینه منتهی شد.
و همچنین هنگامی که هیأت نمایندگی علمای ایران در مؤتمر اسلامی بیت المقدس، بعد از مسافرت به کشورهای عربی اسلامی و ملاقات با شیوخ الازهر و استاد بزرگ شلتوت، گزارش امور و مذاکرات خود را به معظم له عرض می کردند، فرمودند:
« امیدوارم روزگاری برسد که این تقریب و همکاری بین مسلمانان به وحدت و اتحاد آنان تبدیل شود. »
ایشان کوشش می کرد که بین شیعه و سنی وحدت برقرار کند.
این کوشش را بی سرو صدا انجام می داد.
هدایا و نامه هایی توسط حاج شیخ محمد تقی قمی، برای شیخ شلتوت فرستاد تا منجر به فتوای صحت پیروی از مذهب شیعه برای اهل سنت، شد.
از آن زمان که در بروجرد تشریف داشتند، تا آخر عمر، همواره، در عمل و گفتار، اهتمام کامل برای مسأله وحدت داشتند و عملاً راه رسیدن به آن را نیز نشان دادند.
آیت الله جعفر سبحانی نقل می کنند:
مقصود او از وحدت، ذوب کردن فرقه ای در فرقه دیگر نبود، بلکه هدف این بود که با بیان مشترکات میان دو گروه اسلامی، خوشبینی شدیدی در میان هر دو گروه به وجود آورد، تا همگی به سوی هدف مشترکی گام بردارند.
ابزار او برای این تقریب، این بود که مسأله ثقلین و مرجعیت اهل بیت(ع)، در مسائل علمی و اسلامی مطرح شود و با دلایل کافی روشن گردد که: پس از پیامبر گرامی و تا روز رستاخیز، اهل بیت(ع) پیامبر گرامی (ص) رهبری فکری مسلمانان را در اختیار دارند.
به دیگر سخن، اهل بیت پیامبر (ص) دارای دو شأن بودند:
- مسأله خلافت و رهبری سیاسی.
- مرجعیت فکری و علمی.
اگر در مسأله نخست اختلافی هست و زمان آن نیز سپری شده است، ولی مسأله دوم، به قوت خود باقی است و مسلمانان جهان باید پس از کتاب خدا، سنت پیامبر(ص) را نیز از همین مجرا به دست آورند.
در حقیقت « تقریب»، برای او یک نوع ایده و آرزو بود و هرگز جنبه تاکتیکی نداشت.
خلاصه: ایشان به مسأله تقریب بسیار توجه داشت و از مروّجین فکر تقریب بود، حتی در لحظات آخر عمر، ( پس از آن که به وسیله تنفس برای چند لحظه ای به هوش می آید ) می گوید:
« آیا شیخ محمد تقی قمی به مصر رفته است یا خیر؟ »
طرح این تفکر در حوزه، آن هم در سطح مرجعیت، از خدمات مهم آیت الله بروجردی است.
نمونه دیگر از خدمات اجتماعی ایشان، این بود که: تا روح در بدن داشت، هیبت و عظمت او مانع از آن بود که در ایران دست به ویرانگریهای اقتصادی، فرهنگی و دینی به نام اصلاحات بزنند، لذا بعد از درگذشت، ایشان از طرف حکومت اعلام شد :
« موانع از سر راه، اصلاحات برداشته شده، به همین زودی، برنامه اصلاحات آغاز خواهد شد. »
آیت الله بروجردی، به خاطر همین شدت علاقه ای که به وحدت مسلمانان داشته، نسبت به فرقه های باطل، که هیچ گونه اصالتی ندارند و در راه تفرقه بین مسلمانان تلاش می کنند بسیار حساس بود. مانند بهائیت و ... ایشان در سال 1335 مبارزه پی گیر خود را با بهائیت شروع نمود. جناب آقای فلسفی، به دستور ایشان، یک ماه رمضان، از طریق رادیو، به نقد عقائد و اندیشه های بهائیان پرداخت.
مرحوم امام هم، مرتب با آیت الله بروجردی، در تماس بود تا مبارزه با بهائیت ادامه یابد. البته بعد موانعی پیش آمد که آیت الله بروجردی، نتواست به مبارزات خویش ادامه دهد.
ایشان، در همین راستا، با تصوف نیز مخالفت می کرد و نسبت به این فرقه، شدیداً حساس بود. البته تصوف دکان و دستگاهی و اهل خانقاه، در حالی که عرفان قرآنی و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را از صمیم قلب می پذیرفت.
آیت الله شهید مرتضی مطهری نقل می کنند:
یکی از مزایای ایشان توجه و علاقه فراوانی بود که به مسئله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامیه داشت.
از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست ایشان که هنوز ایشان در بروجرد بودند دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شد.
ایشان در دوره زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه کمک و همکاری کرد، برای اولین بار بعد از چند سال بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او، به فاصله دو سه سال شیخ محمد شلتوت، مُفتی حاضر مصر و رئیس جامع الازهر روابط دوستانه برقرار شد و نامه ها مبادله می گردید.
قطعاً طرز تفکر ایشان و حسن تفاهمی که بین ایشان و شیخ شلتوت بود، مؤثر بود در اینکه آن فتوای تاریخی معروف را در مورد به رسمیت شناختن مذهب شیعه بدهد. ایشان را نباید گفت که نسبت به این مسأله علاقه مند بود بلکه باید گفت: عاشق و دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر می زد.
عجیب این است که از دو منبع موثق شنیدم که در حادثه قلبی که منجر به فوت ایشان شد بعد از حمله قلبی اولی که عارض شد و مدتی بیهوش بوده اند و بعد به هوش آمدند، قبل از آنکه توجهی به حال خود بکنند و در این موضوع حرفی بزنند موضوع تقریب و وحدت اسلامی را طرح می کنند و می گویند:
« من آرزوها در این زمینه داشتم. »
آیت الله سید جعفر احمدی نقل می کنند:
به هنگام فوت مرحوم آیت الله بروجردی، آقای قمی در ایران نبود و آن موقع هم رابطه بین دولت ایران و مصر قطع شده بود، لذا ایشان در همان حال کسالت فرمودند:
« شیخ محمد تقی وقتی آمد به او بگویید پیغام مرا به شیخ شلتوت برساند و بین ایران و مصر را اصلاح کند. می ترسم زحمات چندین ساله ام از بین برود. »
مطلب دیگری که به همین موضوع وحدت مرتبط است، قضیه آمدن ملک سعود به ایران و فرستادن هدایایی برای ایشان است، البته آیت الله بروجردی از هدایای او، تنها قرآن و قطعه ای از پرده کعبه را پذیرفتند و باقی را به سفیر عربستان بخشیدند.
اما آنچه مهم است اینکه: ایشان از این ارتباط در جهت معرفی شیعه استفاده کردند، لذا در پاسخ نامه ملک سعود، حدیث مفصلی از امام صادق علیه السلام که حاوی قریب به چهار صد حکم مربوط به حج بود برایش فرستادند. این حدیث در روزنامه های آن روز عربستان منعکس شد. بعضی از آقایان که حج مشرف شده بودند، آن روزنامه ها را با خود آورده بودند.
این همگامی و همسوئی از طرف بزرگترین مرجع تقلید شیعه، علاوه بر این که عرصه ها را بر اختلاف تنگ کرد و دست ایادی تفرقه بر انگیز استعمار را برید، سبب گردید: مذهب شیعه، که تا آن روز در بین دیگر مذاهب پایگاهی نداشت و از هر سوی طرد می شد، جایگاه و پایگاهی را که سزاوارش بود، بازیابد و به غربت و انزوای مذهب شکوهمند شیعه پایان داده شود.
مذهب شیعه، به عنوان یکی از مذاهب بزرگ اسلامی، در جامعه الازهر مصر، کرسی تدریس یافت. غبار از چهره حدیث «ثقلین» زدوده شد و از محدوده شیعه پا را فراتر نهاد و شمول یافت. مهمترین کتابهای تفسیری، روائی و فقهی شیعه، در دیار مصر مورد مطالعه و تحقیق و تتبع قرار گرفت و به زیور طبع آراسته گردید.
آیت الله مکارم شیرازی می گویند:
درست به خاطر دارم که روزی در مجلس درس خود، در ضمن مسأله ای که مورد بحث قرار داده بودند، از این که شیخ جامع ازهر، در بعضی از فتاوای خود، نظریات فقها و فقه شیعه را مورد مطالعه قرار داده و مطابق رأی شیعه فتوی داده است، اظهار خشنودی نمودند و ضمناً از این که در تحقق این موضوع، مؤثر بوده اند، خوشحال به نظر می رسیدند.
نماینده ایشان مرحوم علامه شیخ محمد تقی قمی، در دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه گامهای برجسته ای، به کمک ایشان، در این راه برداشت و سرانجام به فتوای تاریخی شیخ شلتوت در این زمینه منتهی شد.
و همچنین هنگامی که هیأت نمایندگی علمای ایران در مؤتمر اسلامی بیت المقدس، بعد از مسافرت به کشورهای عربی اسلامی و ملاقات با شیوخ الازهر و استاد بزرگ شلتوت، گزارش امور و مذاکرات خود را به معظم له عرض می کردند، فرمودند:
« امیدوارم روزگاری برسد که این تقریب و همکاری بین مسلمانان به وحدت و اتحاد آنان تبدیل شود. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر