احسان

سر خلقت
جناب شيخ به اين اصل تربيتی فوق‌العاده اهميت می‌داد. يكی از شاگردانش از او نقل می‌كند كه فرمود:
 « با خداوند انسی داشتم، التماس كردم كه سر خلقت چيست؟ به من فهماندند كه سر خلقت، احسان به خلق است. » 
امام علی عليه السلام می‌فرمايد:
« بتقوي الله امرتم، و للإحسان و الطاعة خلقتم؛
به تقوی الهی امر شده اید و برای نيكو كاری و فرمانبرداری (از خدا) آفريده شده‌ايد. »
يكی از دوستان شيخ می‌گويد: روزی به او گفتم: آميرزا! چيزی به من بدهيد كه به درد من بخورد! گوش مرا پيچاند و فرمود:
« خدمت به خلق، خدمت به مردم! »
و گاه به مزاح می‌فرمود:
« روز به خلق خدا نيكی كن و شب برای گدايی در خانه او برو »!.

احسان به عيالواری بيكار
 
يكی از دوستان شيخ نقل می‌كند: مدتی بيكار بودم و سخت گرفتار، به منزل ايشان رفتم تا شايد راهی پيدا شود و از گرفتاری خلاص شوم، همين كه به اتاق شيخ وارد شدم و نگاه او به من افتاد، فرمود:
« حجابی داری كه چنين حجابی كمتر ديده‌ام! چرا توكلت از خدا سلب شده؟ شيطان سرپوشی بر تو قرار داده كه نتوانی بالا را درك كنی! »
در اثر فرمايشات شيخ انكساری در من پديد آمد و خيلی منقلب شدم، فرمود:
« حجابت برطرف شد ولی سعی كن ديگر نيايد. »
بعد فرمود:
« شخصی بيكار است و مريض و دو عيال را بايد اداره كند، اگر می‌توانی برو قدری پارچه برای بچه‌ها و خانواده او تهيه كن و بياور. »
با اين كه من بيكار بودم و از نظر مالی ناتوان، رفتم و از مغازه يكی از دوستان قديم - كه بزازی داشت - مقداری پارچه نسيه خريدم و به محضر ايشان آوردم. همين كه بقچه پارچه‌ها را خدمت ايشان بر زمين نهادم، استاد نگاهی به من كرد و فرمود:
« حيف كه ديده برزخی تو باز نيست، تا ببينی كعبه دور سر تو طواف می‌كند، نه تو دور خانه. »!

مقام حضرت عبدالعظيم الحسنی
 
يكي از ياران شيخ می‌گويد: با شيخ به زيارت سيد الكريم عليه السلام رفتيم، (جناب شيخ) از ايشان ( يعنی از حضرت عبدالعظيم ) پرسيدند كه:
« از كجا به اين مقام رسيديد؟ »
حضرت عبدالعظيم عليه السلام فرمود: 
از طريق احسان به خلق، من قرآن می‌نوشتم و با زحمت می‌فروختم و پول آن را احسان می‌كردم!
 
اطعام چهل نفر و شفای بيمار
 
يكی از دوستان شيخ می‌گويد: فرزندم تصادف كرده و در بيمارستان بستری بود، نزد جناب شيخ رفتم و عرض كردم: چه كنم؟ فرمود:
« ناراحت نباش، گوسفندی بخر و چهل نفر از كارگرهای ميدان را جمع كن و برايشان آبگوشت درست كن و يك روضه خوان هم دعوت كن تا دعا كند. وقتی آن چهل نفر «آمين» گفتند، بچه تو خوب می‌شود و روز بعد به خانه می‌آيد. »

بركت سير كردن يك حيوان گرسنه!
 
يكی از دوستان شيخ نقل می‌كند كه: روزی به اين جانب فرمود:
« شخصی از يكی از كوچه‌های قديمی تهران عبور می‌كرد، ناگاه چشمش به داخل جوی به سگی افتاد كه چند بچه داشت، بچه‌ها به پستان مادر حمله می‌برند ولی مادر از فرط گرسنگی قارد به شير دادن نبود و از اين وضع رنج می‌برد، او بلافاصله به دكان كبابی در همان كوچه رفت و چند سيخ كباب گرفت، و پيش آن سگ ريخت...، در سحر همان شب خداوند متعال به آن شخص عنايتی كرد كه گفتنی نيست. »

احسان براساس خدا خواهی
 
مسأله اصلی در خدمت به مردم از ديدگاه جناب شيخ، انگيزه و چگونگی آن است. شيخ معتقد بود كه:
ما بايد همان گونه در خدمت مردم باشيم كه امامان ‌ما و اوليای الهی بودند، آنان هدفی در خدمت جز خداوند متعال نداشتند، خدمت آنان به مردم برای خدا و به عشق او بود
در اين ‌باره می‌فرمود:
« احسان به خلق بايد بر اساس خدا خواهی باشد؛ ﴿ إنما نطعمكم لوجه الله ﴾، هزينه فرزندت را چگونه می‌پردازی و قربان و صدقه‌اش هم می‌روی؟ آيا كودك كاری برای پدر و مادر می تواند انجام دهد؟ پدر و مادر عاشق فرزند خردسال خود هستند، و از روی خاطر خواهی برای او خرج میكنند، حال چرا با خداوند متعال اين گونه معامله نمی‌كنی؟! چرا به اندازه فرزند خود به او عشق نمی‌ورزی؟! و اگر گاهی هم به كسی احسان می‌كنی برای پاداش آن كيسه می‌دوزی؟! »

هیچ نظری موجود نیست: