بخش هفتم : شخصيت والاى گردآورنده نهج البلاغه (سيد رضى رحمه الله)

سيد رضى در سال 359 هجرى قمرى در بغداد ديده به جهان گشود، نامش ((محمد)) بود و بعدها به ((شريف رضى)) ((ذوالحسين)) شهرت يافت.
پدر وى ابو احمد حسين بن موسى بن محمد بن موسى بن ابراهيم بن موسى بن جعفر عليه‏السلام كه از نسل امام موسى بن جعفر عليه‏السلام بوده در دو دولت عباسى و آل بويه منزلت عظيمى داشت كه ابو نصر بهاء الدين به وى لقب ((الظاهر الاوحد)) داد.
ابو احمد پنج بار رياست و سرپرستى طالبين (سادات) را عهده دار شد، و در حالى كه عنوان ((نقيب)) و ((بزرگ)) سادات را داشت از دنيا رفت.
مادر وى فاطمه دختر حسين بن ابى محمد اطروش از نسل امام على عليه‏السلام بود كه نسبش با شش واسطه به آن حضرت مى‏رسد. - فاطمه بنت الحسين بن ابى محمد الحسن الاطروش بن على بن الحسين بن على بن عمر بن على بن ابى طالب عليه‏السلام. ?
فاطمه زنى فاضله، پارسا، بلند نظر و با تقوا بود و به همين دليل توانست فرزندانى همچون سيد شريف رضى و سيد شريف مرتضى در دامان خود پرورش دهد.
آرى سيد شريف رضى از چنين پدر و مادرى به دنيا آمد و در ميان چنين خاندان پاك و با شخصيتى پرورش يافت كه از كودكى آثار بزرگى، جلالت، مجد و عظمت از چهره‏اش نمايان بود.
ابن ابى الحديد معتزلى در كتاب ((شرح نهج البلاغه)) ج 1، ص 41 داستان شاگردى سيد رضى و سيد مرتضى، نزد شيخ مفيد رحمه الله را نقل مى‏كند كه بسيار جالب و شنيدنى است:
((شيخ مفيد ((ابو عبدالله محمد بن نعمان)) فقيه شبى در خواب ديد حضرت فاطمه زهرا عليها السلام دخت رسول اكرم صلى الله عليه و آله دست دو فرزند كوچكش، حسن و حسين را گرفته و وارد مسجد كرخ يكى از محله‏هاى قديمى بغداد شد و آنها را به وى سپرد و گفت علمهما الفقه به اين دو فرزند فقه بياموز، شيخ مفيد شگفت زده از خواب برخاست، چون صبح شد مطابق معمول به آن مسجد رفت مدتى نگذشته بود كه ديد ((فاطمه)) مادر پاك و پارساى سيد رضى همراه با خدمتكاران خويش وارد مسجد شد در حالى كه فرزندان كوچكش سيد رضى و سيد مرتضى را به همراه داشت، شيخ مفيد تا آنها را ديد از جا برخاست و به فاطمه سلام كرد، فاطمه رو به شيخ كرد و گفت: اى شيخ اين دو فرزندان منند، آنان را نزد شما آوردم كه به ايشان فقه بياموزى.
شيخ مفيد به ياد خواب شب گذشته خويش افتاد و گريه كرد و آنگاه دستان خواب خود را براى فاطمه بازگو نمود، و بدينسان شيخ مفيد به تعليم و تربيت آن دو كودك همت گماشت، و خداوند نيز بر آنان منت گذاشت، و درهاى دانش و فضايل فراوانى را به روى آنان گشود و از آنان آثار ماندگار و مفيدى در روزگار به جاى ماند)).
مرحوم علامه امينى در كتاب ارزشمند ((الغدير)) ج 4، ص 181، درباره سيد رضى مى‏گويد: ((سيد رضى)) از مفاخر خاندان پاك نبوى و پيشواى دانشمندان علم و حديث و ادب و قهرمانى از قهرمانان عرصه دين و دانش و مذهب است.
آرى او در تمام آنچه از نياكان پاك خود به ارث برده بود پيشتاز و نمونه شد:
از دانش جوشان و فراوان، روحيات بلند، نظر صائب و ثاقب، طبع بلند و اباى نفس، ادب برتر و حسب پاكيزه، او از نوادگان شجره نبوى و از شاخه‏هاى پربار ولايت علوى است، مجد و عظمتش را از حضرت فاطمه عليها السلام و بزرگى و سيادت را از امام موسى بن جعفر عليه‏السلام به ارث برده است.
وى صاحب دهها فضايل ديگر است كه قلم را ياراى نگارش همه آنها نيست ... )).
سپس علامه امينى رحمه الله نام بيش از چهل كتاب را كه درباره زندگى و شخصيت سيد رضى سخن گفته‏اند ذكر مى‏كند و مى‏افزايد:
((روحيات بلند او را مى‏توان در كتابى كه ((علامه شيخ عبدالحسين حلى)) به عنوان مقدمه در جزء پنجم تفسير خود در 112 صفحه نوشته، خواند و شخصيت والاى او را در كتاب ((عقربه الرضى)) نوشته نويسنده معروف ((زكى مبارك)) در دو جلد قطور مطالعه كرد و پيش از اين دو تن، علامه شيخ محمد رضا كاشف الغطاء نيز درباره وى كتابى نوشته است)).
مرحوم محدث قمى در كتاب ((تحفه الاحباب)) ص 457، شماره 606 مى‏گويد: ((محمد بن الحسين الموسوى معروف به سيد رضى، برادر سيد مرتضى رضى الله عنهما ذوالحسين نقيب علوى و شريف اشراف بغداد مشهور به عظمت شان و علو همت و فصاحت زبان و عذوبت شعر، جلالت شان زياده از آنست كه ذكر شود، و از براى او در شرف نفس و علو همت حكاياتى است كه مقام نقلش نيست.
در ششم محرم سنه 406 به سن چهل و هفت سالگى وفات فرمود و سيد مرتضى از كثرت جزع و مصيبت نتوانست جنازه او را مشاهده نمايد، تصانيف او همه ممتاز است ...)).
  • تاليفات و كتابهاى سيد رضى رحمه الله:
مرحوم علامه امينى در كتاب ((الغدير)) نام 19 كتاب و اثر را از سيد رضى ذكر كرده كه مهمترين آنها كتابهاى زير است:
1 - نهج البلاغه (كه مجموعه ايست از سخنان و نامه‏هاى حضرت على عليه‏السلام).
2 - خصائص الائمه (كه سيد رضى در مقدمه نهج البلاغه به آن اشاره كرده).
3 - نامه‏هاى علمى او (در سه جلد).
4 - مجازات لاثار النبويه
5 - معانى القرآن
6 - حقائق التاويل فى متشابه التنزيل و ...
آنگاه صاحب ((الغدير)) نام 81 كتاب را كه در شرح يا ترجمه نهج البلاغه تا زمان وى نوشته شده است ذكر مى‏كند.
  • سيد رضى و شعر:
سيد رضى در حالى كه به ده سالگى نرسيده بود قصيده‏اى غراء سروده كه در آن نسب عالى خود را بازگو مى‏كند، و بسيارى از دانشمندان وى رإ؛پ‏پ شاعرترين فرد قريش مى‏دانند.
خطيب بغدادى در ((تاريخ بغداد)) ج 2، ص 246 مى‏گويد:
((از محمد بن عبدالله كاتب شنيدم كه نزد يكى از بزرگان به نام ((ابوالحسين بن محفوظ)) گفته بود من از گروهى از دانشمندان ادبيات شنيدم كه مى‏گفتند: سيد رضى زبر دست‏ترين شاعر قريش است.
((ابن محفوظ)) در پاسخ گفت: آرى اين سخن درست است، سپس افزود: در ميان قريش كسانى بودند كه خوب شعر مى‏گفتند اما شعر آنان اندك بود، ولى كسى كه هم زيبا شعر گفته و هم زياد، جز سيد رضى كسى نبوده است)).
  • ((نقابت)) سيد رضى: 
- ((نقابت)) منصبى بوده مردمى كه به شخصيت ممتاز و محبوب و عالم برجسته و با تقوى تعلق مى‏گرفت و مردم به طور طبيعى به دور او گرد مى‏آمدند و سرپرستى او را پذيرا بودند و خلفا و سلاطين وقت براى كسب وجهه و محبوبيت به چنين افرادى حكم مى‏دادند صاحب اين منصب عهده دار امور ذيل بود:
(1) حفظ و نگهدارى آمار خانواده‏هاى سادات (شجره نامه سيادت).
(2) مراقبت بر صحت انتساب آنان و حفظ شاخه‏هاى سيادت نظير سادات هاشمى، طالبى، علوى، حسنى، حسينى، موسوى و ...
(3) ثبت مواليد و فوت شدگان با دقت تمام.
(4) مراقبت افراد از نظر آداب و اخلاق.
(5) دور نگهداشتن آنان از مشاغل پست و نامشروع.
(6) بازداشتن آنان از ارتكاب گناه و بى حرمتى به قوانين اسلام.
(7) جلوگيرى از تعدى و تجاوز سادات به ديگران و پرهيز از خود برتر بينى.
(8) احقاق حقوق آنان (به عنوان وكيل مدافع).
(9) استيفاى حقوق آنان از خمس اموال.
(10) مراقبت بر ازدواج زنان و دختران آنان، و ممانعت از ازدواج حتى بيوه زنان با ناپاكان و طاغوتيان.
(11) اجراى عدالت و موعظه خاطيان.
(12) نظارت بر موقوفات و استيفاى حقوق آنان از عائدات اموال وقف شده.
(نقل از ((الغدير)) ج 4، صفحات 205 - 307 با تلخ‏
  
سيد رضى در سال 380 هجرى قمرى توسط ((الطائع بالله)) خليفه عباسى رياست طالبيين، سرپرستى حاجيان (امير الحاج) و سرپرستى ديوان مظالم را عهده دار شد، و اين در حالى بود كه بيش از بيست و يك سال نداشت. و در 16 محرم سال 403 به ولايت و سرپرستى طالبيين در همه بلاد منصوب گرديد و به عنوان ((نقيب النقباء)) خوانده شد.
سيد رضى به دليل كفايت و شايستگى كه داشت در زمان ((القادر بالله)) خليفه عباسى، سرپرستى حرمين شريفين نيز به وى سپرده شد.
(ناگفته نماند: از آنجا كه سيد رضى نفوذ فوق العاده‏اى در ميان بنى هاشم و علويين داشت و بزرگ و معتمد آنان بود، لذا دستگاه خلافت چاره‏اى جز اين نداشت كه اينگونه منصبهاى اجتماعى را به اينگونه افراد بسپارد).
سبط ابن جوزى در ((المنتظم)) ج 7، ص 279 مى‏گويد: ((رضى بزرگ طالبيين در بغداد بود، وى قرآن را در مدت كمى بعد از آنكه سنش از سى گذشته بود حفظ كرد، و فقه را نيز به طور دقيق و قوى شناخت و فرا گرفت، او دانشمندى فاضل، شاعرى زبردست، داراى همت عالى و متدين بود، روزى مقدارى پشم گوسفند از زنى خريد به پنج درهم و چون آن را به خانه برد و گشود در ميان آن مقدارى نوشته به خط ((ابى على بن مقله)) يافت پس به ذلال گفت تا زن را حاضر كند، چون زن حاضر گشت به وى گفت من در ميان پشمهايى كه از شما خريدم، نوشته‏اى به خط ((((ابن مقله)) يافتم، اكنون اختيار با شما است، كه اگر خواهى اين نوشته‏ها را بگير و با قيمت آن - كه پنج درهم است - دريافت كن، زن پول را گرفت و براى سيد رضى دعا كرد و برگشت، و همچنين سيد رضى داراى جود و سخاوت فراوان نيز بود)))). و به جهت رعايت اختصار در همين جا به اين مطلب خاتمه مى‏دهيم
 
و صلى الله على محمد و آله الطيبين الطاهرين و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمين .

هیچ نظری موجود نیست: